شال

دست‌هایت را

شال ِ گردنم کن

اینجا برف می‌آید

شین - کاف

سايه

دلتنگي‌ام
سايه‌اي‌ست
كه غروب
كش مي‌آيد

شين - كاف

لاک پشت

به خودم برگشتم

همچون لاک‌پشتی خسته

 که از سفری طولانی 

آهسته به خانه‌اش می‌رود

شین - کاف

زلف در باد

گیسوانم

ادامه دلتنگی‌ست

که بی وقفه بلند می‌شود

شین - کاف

حسرت

 دلم
پی دستی‌ست
که مدام
در حال از دست رفتن است

بن بست

رسوب کرده‌ام
زندگی
از من نمی‌گذرد

ویرانی

پنجه در پنجه باد

چونان توفانی

از من گذشت

شین -  کاف

خیلی دور، خیلی نزدیک

هر چه دورتر بروی

به دلتنگی‌ام

نزدیک‌تری

شین - کاف

جاروی شبانه

شب
دلم را جارو می‌زند
صبح می‌آید

شین - کاف